شعر راه ظهور

راهنمای مطالعه

شعر مهدوی ـ راه ظهور

تمام راه ظهور تو با گناه بستم

دروغ گفته‌ام آقا كه منتظر هستم

كسی به فكر شما نيست راست می‌گويم

دعا برای تو بازيست راست می‌گويم

اگرچه شهر برای شما چراغان است

برای كشتن تو نيزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور می‌ترسم

دوباره بيعت و بعدش عبور می‌ترسم

من از سياهی شب‌های تار می‌گويم

من از خزان شدن اين بهار می‌گويم

درون سينه ما عشق يخ زده آقا

 تمام مزرعه‌هامان ملخ زده آقا

كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست

برای آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست

واتساپ
تلگرام
توییتر
پرینت
ایمیل

دیدگاهتان را بنویسید

40 − = 35