توسل به امام زمان

راهنمای مطالعه

جمعه های انتظار _ توسل به امام زمان

در این بخش از جمعه های انتظار روایتی از توسل به امام زمان (عج) را مطالعه می نماییم:

توسل به امام زمان معجزه‌ای که مادری جوان را به فرزندش بخشید!

نامش نوشین است. خانمی 37 ساله که تا قبل از بیماری اش اعتقادی به ائمه نداشت و اهل دین و ایمان نبود اما آقا صاحب الزمان (عج) جوری وارد زندگیش شد که همه اعتقاذاتش را زیر و رو کرد. نوشین خانم داستانش را این چنین تعریف می کند:

«همه چیز از 7 سال پیش شروع شد. یعنی روزی که با خونریزی های شدید مقعدی راهی بیمارستان شدم. مثل روز روشن بود؛ سرطان روده و تمام.

به خانواده ام گفته بودند خیلی دیر آمدید، ما درمان را شروع می کنیم اما خیلی به نتیجه اش امیدوار نیستیم.

آنقدر اوضاع خراب بود که پزشکان دور جراحی را خط کشیدند و از همان اول شیمی درمانی و پرتودرمانی را شروع کردند.

روزهای سخت و تلخی را پشت سرمی گذاشتم و تمام فکر و ذکرم پیش تنها پسرم بود که آن موقع 6 سال بیشتر نداشت.

دلم نمی خواست به این زودی ها تنها بماند اما اصلا مگر دست من بود؟

انگار تقدیرم را این طور نوشته بودند و باید خودم را برای رفتن آماده می کردم؟ هرروز بدتر از روز قبل می شدم و اصلا نمی دانستم باید چه کنم و بدتر از همه اینکه، راه توسل را بلد نبودم اما راست می گویند که اگر خدا بخواهد، وسیله اش هم فراهم می شود.»

نوشین خانم که برخلاف پیش بینی پزشکان، 4 سالی است از بیماری خلاص شده و مرز بین علم و ایمان را شکافته، حال خوب امروزش را نتیجه ایمان به خدا و ائمه می داند. او می گوید:

«روزی از همان روزها یکی از دوستان قدیمی ام که برخلاف من در خانواده ای مذهبی بزرگ شده بود، بعد از سال ها و کاملا اتفاقی با من تماس گرفت تا حال و احوالم را بپرسد.

با شنیدن حال و روزم خیلی متاثر شد و از آن روز به بعد مدام با من در تماس بود و همیشه می گفت که در فلان روضه و هیات برایم دعا کرده و من هم از سر ادب از او تشکر می کردم.

روند درمان ادامه داشت و کار به چند جراحی مختلف کشید اما سرطان دست بردار نبود و هربار یک جایی از بدنم را درگیر می کرد.

دوسال از شروع بیماری ام می گذشت و دیگر از درمان و جراحی خسته شده بودم تا اینکه آن اتفاق برایم افتاد.»

توسل به امام زمان
توسل به امام زمان

او ادامه می دهد:

«یکبار که تازه از اتاق عمل بیرون آمده بودم و در اوج درد و استیصال، خودم را به مرگ نزدیک می دیدم، ناگهان به یاد دوستم افتادم که همیشه می گفت به خدا توکل کن و از صاحب الزمان(عج) کمک بخواه، او دست رد به سینه هیچ کس نمی زند.

در همان حال با تردید زیرلب زمزمه کردم یا امام زمان کمکم کن، اینجا آخر راه است، نگذار پسرم بی مادر بزرگ شود.

حال عجیبی داشتم. این اولین تجربه ام از یک توسل بود و نمی دانستم حضرت مهدی (عج) صدایم را می شنود یا نه؟ سوالی که چندهفته بعد جوابش را گرفتم.»

نوشین خانم که انگار به انتهای داستانش رسیده، با صدایی بغض آلود اضافه می کند:

«چند هفته بعد که برای گرفتن جواب آزمایشات راهی بیمارستان شدیم.

دکترها در کمال ناباوری گفتند، آخرین عمل فراتر از آنچه انتظار داشتیم، جواب داده و احتمالا تا چندماه دیگر از شر بیماری خلاص می شوی!

چشمانم پر از اشک شد، اشک هایی از سر شوق و شرمندگی اما حالا دیگر می دانستم که او دستم را گرفته و باور داشتم که این فقط یک معجزه است.

توسل به امام زمان معجزه ای بزرگ که مرا امام زمانی کرد و فرزندم را از بی مادری نجات داد.»

واتساپ
تلگرام
توییتر
پرینت
ایمیل

دیدگاهتان را بنویسید

72 − = 67