دلنوشته برای امام زمان

دلنوشته مهدوی (یا صاحب الزمان دوستت دارم)
نمی دانم...
حال خود را نمی دانم
آیا من صادقانه دوستت دارم؟؟؟
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5

فرمایشات امام زمان نامه ی دوم
فرمایشات امام زمان نامه ی دوم استدلال امام قائم(عج) جهت اثبات امامتش برای محمد بن ابراهیم بن مهزیار از محمد بن ابراهیم بن مهزیار نقل شده است که ایشان با شک و تردید در مورد امام عصر عج وارد عراق شد. نامه ای از سوی امام زمان عج به دست مهزیار رسید که چنین […]
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5

ابا طالح
ابا صالح … ابا صالح دلــــم سامان نـــدارد / مگر هجر تــو را پایـــان نـــدارد ابا صالـــح بیـــا دردم دوا کــن / مرا از دیدنـــت حاجــت روا کن ابا صالح مـــرا با روسیــــاهی / به خود راهم بده با یک نگاهی ابا صالح فقیــــرم من فقیـــرم / بده دستی که دامانت بگیـــرم ابا صالح تو […]
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5

داستان مهدوی قلب قرمز
داستان مهدوی(قلب قرمز) اون شب از زمین و زمان دلم گرفته بود فضای خونه خیلی سنگین بود، دیگه نمی کشیدم، غرور داشتم تا به حال فکر کنم یکی دوبار مامان بابام اشکام رو دیده بودن نگه داشتم خودمو، اشکای مامانمو می دیدم و بغضمو که درست مثل هسته ای تو گلویم بود قورت می […]
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5

دلنوشته برای امام زمان، مدت هاست کسی را دارم…
دلنوشته برای امام زمان مدت هاست کسی را دارم… مدت هاست مدت هاست که انسان های بی رحم این کره خاکی، قلبم را به درد اورده اند مدت هاست که تک تکشان درسی بهم داده اند که سالها فراموش نخواهم کرد مدت هاست که هر کدام گوشه و کنار این شهر بزرگ لگدی بهم زدند […]
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5

دلنوشته مهدوی(ظهور تو)
یابن الزهرا کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت. بنفسی أنت! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم. فقط برای رسیدن به لحظه با […]
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5

دلنوشته مهدوی(دوستمون دارید؟)
دلنوشته مهدوی شما دوستمون دارید؟ گاهـــی کارا بدجوری به هم گره میخوره… از اون گره های کور که نه با دست باز میشه و نه با دندون از اون گره ها که ما قدرت باز کردنش رو نداریم. این جاست که حواسمون یکم جمع میشه…چی کار کردم که گره افتاده؟ این موقع است که […]
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5

دلنوشته مهدوی(به امید آن روز)
دلنوشته مهدوی (به امید آن روز) تو می آیی و روی هر درخت پر شکوه لانه ای از امیدبرای کبوتران غریب خواهی ساخت. صدای تو، بغض فضا را می شکافد. فضای مه آلودی که قلب چکاوکها را از هر شاخه درختش آویزان کرده اند. تو با دستهایت بر قلبهای شقایق ها رنگ سبز امید […]
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5

دلنوشته مهدوی ( اما شما میبینی)
دلنوشته مهدوی ( اما شما میبینی) گاهـــی کارا بدجوری به هم گره میخوره… از اون گره های کور که نه با دست باز میشه و نه با دندون از اون گره ها که ما قدرت باز کردنش رو نداریم. این جاست که حواسمون یکم جمع میشه…چی کار کردم که گره افتاده؟ این موقع است […]
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5

دلنوشته مهدوی (قلم کم آورد)
قلم کم آورد… دست بـﮧ قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم اما نشد … خواستم از “دردم” بگویم دیدم دردِ شما ، خودِ (( من )) م … خواستم از “بـﮯ کسـﮯ” ام حرف بزنم دیدم 「تنها」 تر از شما در عالم نیست خواستم بگویم “دلم از روزگار گرفتـﮧ” دیدم خودم در 「خون […]
گروه تبلیغی فرهنگی هنری مهدیا
141-11-5
صفحه بعد
صفحه
1 از
2