شرح خطبه هفتم نهج البلاغه از امام علی(علیهالسلام) درباره پیروان شیطان؛ تحلیلی دقیق از چگونگی نفوذ شیطان در دل انسان، مراحل لغزش روحی، و هشدار امام به اهل ایمان برای مراقبت از دل و عقل در برابر وسوسههای باطنی.
خطبه ۷ نهج البلاغه
«در نکوهش پیروان شیطان»
«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً، فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ، وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ، وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ، فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ، فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ.»
پیروان شیطان، او را محور کار خود قرار دادهاند و شیطان نیز آنان را دام خویش ساخته است. در دلهایشان تخم گذاشت و در سینههایشان جوجههای خود را پرورش داد؛ در وجودشان راه یافت، با چشمهایشان نگریست و با زبانهایشان سخن گفت. پس آنان را بر مرکب لغزش و گناه سوار کرد و کردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد؛ همچون کسی که در فرمانروایی شیطان شریک است و با زبان او سخن باطل میگوید.
شرح خطبه هفتم
«هشدار امام علی(ع) درباره نفوذ تدریجی شیطان در انسان»
این خطبهی کوتاه و در عین حال عمیق، از درخشانترین بیانات امام علی(ع) دربارهی چگونگی نفوذ شیطان در روح و رفتار انسان است. حضرت در چند جمله کوتاه، فرایندی پیچیده از انحراف اخلاقی را ترسیم میفرمایند؛ از آغاز وسوسه تا تسلط کامل شیطان بر وجود انسان.
۱. پذیرش اختیاری سلطه شیطان
«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً»
امام میفرمایند: این انسانها خود، شیطان را ملاک و اساس کار خویش قرار دادند. یعنی تسلط شیطان بر انسان، از بیرون تحمیل نمیشود؛ بلکه با اختیار و خواست خود انسان آغاز میگردد. قرآن نیز میفرماید:
«اِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَعَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ…» (نحل/۹۹)
شیطان بر مؤمنان تسلطی ندارد، مگر آنکه خود در دل، فرمان او را بپذیرند. امام در اینجا، همان حقیقت قرآنی را بازگو میکنند: شیطان از دیوار وارد نمیشود، بلکه درِ دل را میکوبد؛ و این انسان است که در را به روی او میگشاید یا میبندد.
۲. دومین مرحله: تبدیل انسان به دام شیطان
«وَاتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً»
پس از پذیرش، شیطان نیز آنان را به عنوان دام و ابزار خویش برمیگزیند. همانگونه که ماهی در دام ماهیگیر گرفتار میشود، انسان غافل نیز در دام وسوسه گرفتار میگردد.
۳. نفوذ درونی و رشد تدریجی وسوسهها
«فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ، وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ»
تعبیر فوق از زیباترین و عمیقترین تشبیهات نهجالبلاغه است. امام(ع) دل انسانهای گمراه را آشیانهی شیطان میداند که در آن تخم میگذارد و وسوسههایش را میپروراند.
این نفوذ، تدریجی و آرام است. همانگونه که قرآن در پنج موضع، از «خُطُواتِ الشَّيْطَانِ» (گامهای شیطان) سخن گفته است. وسوسهها ناگهانی نیستند؛ گامبهگام وارد جان انسان میشوند تا او را از مسیر حق بازدارند.
۴. مرحلهی اتحاد و سخن گفتن از زبان شیطان
«فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ»
وقتی وسوسهها در دل ریشه دواندند، شیطان چنان در وجود آنان نفوذ میکند که چشم و زبانشان ابزار او میشود. از این پس، نگاهشان شیطانی است، سخنشان از باطل دفاع میکند و اعمالشان در خدمت گمراهی است. آنان ظاهراً انساناند، اما در حقیقت، زبان گویای ابلیس شدهاند.
۵. تسلط کامل و زینت گناه
«فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ»
در این مرحله، شیطان سوار بر ارادهی آنان میشود و به تعبیر امام، “آنان را بر مرکب لغزشها مینشاند”. لغزشهای اخلاقی، مالی، سیاسی و اعتقادی در نظرشان زیبا جلوه میکند. همانگونه که امام در کلامی دیگر فرمود:
«الْخَطَايَا خَيْلٌ شُمُسٌ، حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا»
(گناهان همانند اسبهای سرکشی هستند که گناهکاران بر آنها سوارند.)
۶. مرحله نهایی: شراکت در سلطه شیطان
«فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ»
در نهایت، انسانِ فریبخورده، در سلطه و فرمانروایی شیطان شریک میشود. اعمالش گواه بر این است که روح او تسلیم ابلیس شده است. سخنانش باطل را ترویج میکند، و نگاهی جز از زاویهی هوای نفس ندارد.
جمعبندی
این خطبه از نهج البلاغه گرچه خطاب به افرادی چون طلحه، زبیر، معاویه و خوارج صادر شد، اما حقیقتی جهانی دارد. امام(ع) در واقع نقشهی راه سقوط انسان را ترسیم میکند؛ از لحظهای که دل به وسوسه میسپارد تا وقتی که خود، سخنگوی شیطان میشود.
پیام نهایی این است که نفوذ شیطان ناگهانی نیست، بلکه تدریجی است و علاج آن در مراقبت دائمی دل، کنترل اندیشه، و اطاعت از عقل و ایمان است.




