حکمت ۲ نهج البلاغه

راهنمای مطالعه

امام علی(ع) در حکمت دوم نهج‌ البلاغه، سه رذیله اخلاقی طمع، شکایت‌گری و بی‌مهاری زبان را ریشه ذلت انسان معرفی می‌کند. شرح کامل و تفصیلی این گفتار نورانی را اینجا بخوانید.

حکمت دوم نهج‌ البلاغه

شناخت ضدّ ارزش‌ها

وَ قَالَ (علیه السلام):
«أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه.»

و درود خدا بر او، فرمود:
آن کس که جان خویش را با طمع ورزى درآمیزد، خود را خوار ساخته است؛ و آن که راز سختى‌هاى خود را آشکار کند، خود را ذلیل کرده است؛ و آن که زبانش را بر خود فرمانروا گرداند، خود را بی‌ارزش کرده است.

شرح حکمت دوم نهج‌ البلاغه

از این کارها بپرهیز!

امام علی(ع) در این گفتار نورانی از نهج البلاغه، پیامدهای سه رذیله‌ی اخلاقی طمع، شکایت‌گری و بی‌مهاری زبان را در عباراتی کوتاه اما بسیار پرمعنا بیان فرموده است.

۱. طمع؛ منشأ ذلت و خوارى

«أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ»

واژه‌ی «طمع» به معنای میل به بیش از حق خویش و چشم دوختن به اموال یا نعمت‌های دیگران است. تعبیر «استشعر» (از ریشه‌ی «شِعار» به معنی لباس زیرین) اشاره دارد به این‌که انسان طمّاع، طمع را چون پوششی درونی بر تن می‌کند و از خود جدا نمی‌سازد.

چنین انسانی برای رسیدن به خواسته‌های خود، ناگزیر دست سؤال پیش هر کس دراز می‌کند و عزت نفس خویش را از میان می‌برد.

پیامبر اکرم(ص) درباره‌ی خطر طمع فرمود:

«بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ طَمَعٌ يَقُودُهُ إِلَى طَبَعٍ.»
بد بنده‌ای است آن‌که طمع، او را به فرومایگی می‌کشاند.

در حدیثی دیگر آمده است:
«إنَّ الصَّفاةَ الزَّلالَ الّذی لا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الأَقْدامُ»؛
زمینی لغزنده است که قدم بر آن پایدار نمی‌ماند. کنایه از طمع که انسان را به سقوط می‌کشاند.

در تاریخ عرب، طماع معروفی به نام اَشعب مثال بارز چنین حالتی است. گفته‌اند روزی دامن خود را در برابر آسمان باز کرد و گفت: شنیده‌ام برخی پرندگان در حال پرواز تخم می‌گذارند، شاید تخمشان در دامانم بیفتد! یا هنگامی که کودکان او را آزار می‌دادند، گفت: در فلان خانه حلوا پخش می‌کنند، و چون کودکان دویدند، خود نیز به دنبالشان رفت و گفت: شاید راست گفته باشم!
این داستان، هرچند نمادین، نشان می‌دهد طمع چگونه انسان را به حرکات و رفتارهای مضحک و ذلیلانه وا می‌دارد.

در برابر این رذیله، قناعت است که سرچشمه‌ی عزت می‌باشد. چنان‌که امام علی(ع) فرمود:

«عَزَّ مَنْ قَنَعَ.»
هر که قناعت پیشه کند، سرافراز خواهد بود.

به گفته شاعر:
آز بگذار و پادشاهی کن / گردن بی‌طمع بلند بود!

۲. گله و شکایت همیشگی نشانه رضایت به ذلت است

«وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ»

کسی که سفره‌ی دل خویش را نزد هر کس و ناکس می‌گشاید و از مشکلاتش می‌نالد، در حقیقت به ذلت خود رضایت داده است.

البته، اگر انسان نزد طبیب از درد خود بگوید یا نزد قاضی از ظلم شکایت کند یا نزد دوست امین برای گرفتن وام یا مشورت در کارش سخن گوید، این کار نه تنها ناپسند نیست بلکه برای رفع مشکل است.
اما سخن گفتن از گرفتاری نزد کسانی که نه دلسوزند و نه توان یاری دارند، جز خفت و بی‌اعتباری نتیجه‌ای ندارد.

انسان مؤمن باید در برابر سختی‌ها صبر و سکوت پیشه کند و تنها در برابر خداوند شکایت برد، چنان‌که قرآن درباره‌ی حضرت یعقوب(ع) می‌فرماید:
«إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ» (یوسف/۸۶)
من تنها شکوه و اندوهم را به خدا می‌گویم.

۳. مهار نداشتن زبان برابر است با نابودی شخصیت

«وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ.»

مراد از «أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ» آن است که انسان اختیار زبانش را از دست بدهد و بی‌محابا هرچه بر ذهنش آید بر زبان آورد. چنین فردی عقل و تقوای خود را در خدمت زبان نمی‌گیرد و همین سبب رسوایی و سقوط او می‌شود.

سخن ناپخته و نسنجیده می‌تواند آبروی انسان را ببرد، دوستی‌ها را برهم زند و آتش کینه‌ها را شعله‌ور کند.

شاعر عرب چه نیکو گفت:

        «اِحْفَظْ لِسانَكَ أَيُّهَا الإِنسانُ، لا يَلْدَغَنَّكَ إِنَّهُ ثُعبانُ؛ كَمْ فِي المَقابِرِ مِن قَتيلِ لِسانِهِ، كانَت تُهابُ لِقاءَهُ الأَقرانُ.»
        زبانت را نگه‌دار، ای انسان! مبادا تو را بگزد، که اژدهایی خطرناک است؛ چه بسیار مردمانی که در گور خفته‌اند و قربانی زبان خویش شدند.

در حدیث دیگری آمده است:

«مَنْ كَثُرَ كَلاَمُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ.»
هر که زیاد سخن گوید، خطایش نیز بسیار شود.

بدین ترتیب، زبان بی‌مهار دشمن درون است؛ انسان عاقل باید زبانش را در اختیار عقل و ایمان بگذارد، نه اینکه عقلش را در خدمت زبان نادان.

جمع‌بندی

هر سه صفت نکوهیده‌ی یادشده در این حکمت از نهج البلاغه یعنی طمع، شکایت‌گری و بی‌مهاری زبان در یک ویژگی مشترکند:
همه سبب ذلت و خوارى انسان می‌شوند.
از این رو امام علی(ع) آنها را در کنار هم آورده تا نشان دهد عزت نفس انسان در گرو کنترل درون، صبر در بلا، و سکوت در سخن است.

واتساپ
تلگرام
توییتر
پرینت
ایمیل

دیدگاهتان را بنویسید

19 − 15 =